سلامنمیدانم از کی این حس سراغ من آمد شاید از کودکی...
ر ( تحصیلات : دیپلم ، 18 ساله )
سلام
نمیدانم از کی این حس سراغ من آمد شاید از کودکی این حس راداشتم همیشه تنهایی همراه من بود حتی گاهی من را به مرز جنون هم میرساند اما حالا که هجده سالم تموم دیگه ترفندایی قبلی برای فرارا از ان جواب نمیدهد در خانواده ای پرجمعیت بزرگ ششده ام اما هیچ هم سن وسالی در کل خانواده و فامیل نداشتم و همیشه تنها بودم کمی بعد در نوجوانی دوستان زیادی پیداکردم اما من فقط دین دوستی را به جا می آوردم و یجورایی سنگ صبورشان میشدم اما حال که درسم تموم شده و منتطر جواب دانشگاهم هستم بازهم غول تنهایی دارد من را میبلعد انسانی که زیاد مذهبی باشد نیستم ولی تا به حال با هیچ پسری در هیچ جا چه تلفنی و چه رودرد رو دوست نبوده ام و علاقه ای به رابطه ای که به گناه ختم شود راندارم تا حال کنار آمدها م اما الان ئیگر نمیتوانم تحمل کنم گویا کاسه صبرم لبریز شده است و دیگر کارهایی که قبلا برای سرگرمی انجام میدادم دیگر جواب نمیدهد گویا تنهایی دارد تمام وجودم را فرا میگیرد خسته ام از تنها بودن کمکم کنید
مشاور (خانم صفری)
باسلام. خواهر عزیزم شرایط شما برایم قابل درک است . اما قبل از اینکه به سوالتان پاسخ دهم لازم است بین دو مفهوم تمایز قائل شویم. یکی تنهایی یا همان واژه ی مرسومی است که زمانی آن را به کار می بریم که افراد زیادی دور و بر ما نیستند و اغلب اوقات در خانه یا مکان های دیگر با کسی تعامل نداریم. اما واژه ی تنها بودن را زمانی به کار می بریم که با وجود اینکه کم و بیش افرادی در اطرافمان وجود دارند بازهم احساس تنهایی می کنیم و به دلیل آنکه تا به حال نتوانسته ایم با آنها ارتباط صمیمانه ای برقرار کنیم- از این وضعیت ناراحت هستیم. در این شرایط تنهایی ما را فقظ نبود افراد رقم نمی زنند بلکه بیشتر کمبود مهارت های اجتماعی مان است که خود را نشان می دهد. در شرایط سنی شما طبیعی است که خواهان رابطه هایی باشید که صمیمانه تر از قبل باشند تا بتوانید راحت تر خود را ابراز کنید حتی از این زمان به بعد می تواند شکل صحیح رابطه با جنس مخالف در قالب ازدواج نیز رخ دهد. اما درمورد شما به نظر می رسد هر دو حالت صدق می کند و تا نتوانید با افزایش مهارت های ارتباطی در همین شرایط- تنهایی خود را با سایرین پر کنید- نمی توانید با جنس مخالف نیز رابطه ی صحیحی برقرار کنید. هر چند ممکن است به صورت ظاهری با کسی ارتباط برقرار کرده باشید اما اگر نتوانید رابطه را به مسیر صحیح هدایت کنید ممکن است در کنار آن افراد بازهم احساس تنهایی کنید که شدت آسیب ان به مراتب بیشتر است. به همین دلیل پیشنهاد من این است که با مطالعه کتب مربوط یا شرکت در کلاس های آموزشی مهارت های ارتباطی خود را افزایش دهید و سپس مهارت های آموخته شده را به صورت عملی روی همان افراد معدودی که اطرافتان هستند پیاده کنید. این افراد می توانند همکلاسی هایتان- همسایگان- یا افرادی باشند که با آنها در مسجد یا حتی کانون های مختلف آشنا شده اید. مطمئنا اگر بتوانید یک یا دو رابطه ی صمیمانه با افراد جنس موافق خود رقم بزنید نه تنها این احساس تنهایی به تدریج ناپدید خواهد شد بلکه نشاط خاصی جانشین آن می شود.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}